بررسي نتايج كارگاه هاي آموزشي: توضيح ناواضحات!!
طوري عمل كنيد كه غير منتظره باشد! به هر شكل كه فكر ميكنيد مناسب تر است. ممكن است يك حركت غير منتظره رومانتيك شما را به خواسته تان نزديك كند، اما اصرار بر انجام اين حركات در طولاني مدت به نفع شما نخواهد بود. تنها يك چشمه نشان بدهيد و منتظر بمانيد. چنانچه پاسخي دريافت كرديد هول نكنيد. بگذاريد قدم بعدي باز هم از جانب مقابل برداشته شود. چنانچه پاسخي دريافت نكرديد خيلي عجله نكنيد، صبر و آرامش را در ظاهر حفظ كنيد. حالا هر چقدر هم كه در دلتان طوفان بپا شده باشد. اما اين نكته را فراموش نكنيد كه بعضي وقتها يك حركت خشن بمراتب موثرتر از هزار حركت رومانتيك است. اگر حس كرديد اينگونه امكان پيشرفت در امور را پيدا ميكنيد، در اولين حركت طرف را با خاك يكسان كنيد. طوري كه اصلاً انتظارش را نه تنها خودش، بلكه هيچيك از اطرافيان هم نداشته باشند. آنچه كه در اين خصوص مهم است، تاكيد فراوان بر اولين حركت است. طبيعتا منظور از اولين حركت، اولين اقدام موثر شما پس از تصميم گرفتن در زمينه وصل است. وگرنه سلام و عليك و چطوري و چطورم كه حركتي نيست! درست زماني كه طرف مقابل در گيجي ناشي از اين شك به سر ميبرد و در حالتي تدافعي قرار ميگيرد، به او فرصت بدهيد تا خودش را از نو بسازد. نازش را بكشيد و به او ميدان بدهيد. بگذاريد خودش را اثبات كند. اما قبل از هر حركتي مواظب باشيد و بدانيد اين ضربه را به كجا و به چه كسي فرود مي آوريد. خلاصه كه همه كه اسدالله ميرزا نيستند. ممكن است يكي هم باشد كه برود و ديگر حتي نتوانيد به او سلام كنيد.
در خاتمه ضمن تشكر از اسدالله ميرزا، بخش كشيدن ناز ايشان را به نسل آخر و ادريس يحيي ميسپارم.
February 07, 2004
February 06, 2004
درآمدی بر پيش درآمد:
گفته اند صحبت وصل صحبت از تفاوت سلائق و علائق است و در اين ميان سليقه اي مهجور مانده از درون طايفه اي نيز هست که امل ميخوانيمشان. ايستاده با مشت دريچه ای به سوی اين کج سليقه مهجور در اين زمانه است که نه به پيشتازی عقب افتادگان اعتنا ميکند و نه به نوشته های ميرزا بنويسان وقعی می نهد. در جديت خيلی جدی تر از اين حرفهاست و از صاحبدلی تنها به بيدلی اکتفا کرده است.
گفته اند نطفه وصل صحبتی بوده است از اشتياق دانستن زنان بر "آنچه زنان ميخواهند" توسط مردان و چه بسا بر عکس. بدين منوال اگر نظر کنيم غالب نوشته های وصل نشانی از اهدافش ندارد. نه به مردان می آموزد که زنان چه دوست دارند و نه به زنان ياد می دهد که مردان چه می پسندند. از اين نظر وصل در حکم کودکی استثنايی است. اما اينکه اين کودک صاحب استعداد درخشان است يا فاقد ضريب هوشی نرمال، پاسخش را برپادارندگانِ منفصلِ از وصل مانده اش بدهند. آن چيز که واضح است اينکه در همين ابتدای راه، نويسندگانش "وصل" را به زباله دانی ريخته و در ديگ حليم "اتصال" به دست و پا زدن افتاده اند. قبول که وصل در قسمتهايی از عرض و طولش منجر به اشکال مختلفی از اتصال ميشود. قبول که اتصال در خيلی موارد وصل را مستحکم ميکند. اما آن چيزی که مهم است چگونگی شروع و نحوه اثرپذيری اين دو بر يکديگر است. به گمانم رفقا پيش از اينکه بر سر چگونگی گرداندن زبان در دهان ديگری کلاسهای آموزشی برپا کنند، کارگاه های ترجمه نگاه و تفسير احوال راه بياندازند. مشخص کنند که اينجا دعوا بر چگونگی استفاده از تصاوير اروتيک در دکوراسيون است؟ يا تعيين نوع و ميزان جذابيت و چگونگی گستراندن دام؟ يا ميزان مخلفات و شدت داغی طعمه؟ به نظر گاهی اوقات لذت نگاههايی که از دو سوی مرزها در لحظه ای به يکديگر گره ميخورند، حتی در قلب آن پايتخت هايی که به صبر و حوصله تسخير ميشوند يافت نميشود. از اين جهت که جنس هاي متفاوتی دارند. حالا تصور کنيد لذتی را که به واسطه همان نگاه گره خورده، در پايتختی به آن مهمان شده ايد.
گفته اند صحبت وصل صحبت از تفاوت سلائق و علائق است و در اين ميان سليقه اي مهجور مانده از درون طايفه اي نيز هست که امل ميخوانيمشان. ايستاده با مشت دريچه ای به سوی اين کج سليقه مهجور در اين زمانه است که نه به پيشتازی عقب افتادگان اعتنا ميکند و نه به نوشته های ميرزا بنويسان وقعی می نهد. در جديت خيلی جدی تر از اين حرفهاست و از صاحبدلی تنها به بيدلی اکتفا کرده است.
گفته اند نطفه وصل صحبتی بوده است از اشتياق دانستن زنان بر "آنچه زنان ميخواهند" توسط مردان و چه بسا بر عکس. بدين منوال اگر نظر کنيم غالب نوشته های وصل نشانی از اهدافش ندارد. نه به مردان می آموزد که زنان چه دوست دارند و نه به زنان ياد می دهد که مردان چه می پسندند. از اين نظر وصل در حکم کودکی استثنايی است. اما اينکه اين کودک صاحب استعداد درخشان است يا فاقد ضريب هوشی نرمال، پاسخش را برپادارندگانِ منفصلِ از وصل مانده اش بدهند. آن چيز که واضح است اينکه در همين ابتدای راه، نويسندگانش "وصل" را به زباله دانی ريخته و در ديگ حليم "اتصال" به دست و پا زدن افتاده اند. قبول که وصل در قسمتهايی از عرض و طولش منجر به اشکال مختلفی از اتصال ميشود. قبول که اتصال در خيلی موارد وصل را مستحکم ميکند. اما آن چيزی که مهم است چگونگی شروع و نحوه اثرپذيری اين دو بر يکديگر است. به گمانم رفقا پيش از اينکه بر سر چگونگی گرداندن زبان در دهان ديگری کلاسهای آموزشی برپا کنند، کارگاه های ترجمه نگاه و تفسير احوال راه بياندازند. مشخص کنند که اينجا دعوا بر چگونگی استفاده از تصاوير اروتيک در دکوراسيون است؟ يا تعيين نوع و ميزان جذابيت و چگونگی گستراندن دام؟ يا ميزان مخلفات و شدت داغی طعمه؟ به نظر گاهی اوقات لذت نگاههايی که از دو سوی مرزها در لحظه ای به يکديگر گره ميخورند، حتی در قلب آن پايتخت هايی که به صبر و حوصله تسخير ميشوند يافت نميشود. از اين جهت که جنس هاي متفاوتی دارند. حالا تصور کنيد لذتی را که به واسطه همان نگاه گره خورده، در پايتختی به آن مهمان شده ايد.
January 24, 2004
سلام !! شروع مي کنيم تا هر چه پيش آيد خوش آيد !!
اين وبلاگ قرار است محيطي دوستانه باشد براي ابراز نظر خانمها و آقايان فرهيخته و دموکرات درباره چگونگي ادامه يک رابطه . نيتش از انجا شروع شد که يک روز دو تن از اين فرهيختگان هر چه فرياد داشتند بر سر نفر سوم زدند که تازه عاشق شده بود !! آنها بر اين ادعا بودند که اين ره که او مي رود به سمت ترکستان است و بس !بعد از مشاوره با دوستان ، اختلاف نظر زيادي در اين باره مشاهده شد . جمع دو دسته شد با دو نظر کلي . يک گروه موافق با " روش مستي و راستي " و گروه دوم هماهنگ با " روش چشمهايت را باز کن ، لازم شد تقلب کن و در نهايت بازي را طوري برنده - برنده تمام کن که هر دو سوي رابطه مشعوف شوند ! " .
از تمام اينها مهم تر .. :
در ميان مباحثات افراد حاضر در جلسه فهميدند اصل مشکل ادامه رابطه نيست !! بلکه کم دانستن مردان و زنان درباره مکنونات قلبي يکديگر است .. آرزوها و اميالي که هر دو جنس مي خواهند و بنا به عللي که بعد درباره اش حرف خواهيم زد ، درموردش سکوت اختيار مي کنند . اين سکوت باعث فراموش شدن آرزو نمي شود ، فقط در صورت ادامه ، رابطه را با مشکلات جدي و در نهايت فرو پاشي آن روبرو مي سازد .
و ما ! مي خواهيم در اينجا از اين خواستهاي بر زبان نيامده صحبت کنيم . خواستهايي که عرف يا سنت يا خجالت و تعارف ذاتي ايرانيان ، اجازه نمي دهد در حالتي عادي در جامعه مطرح شوند .
در راه نوشتن از همه آقايان و خانمهاي باسليقه دعوت به عمل مي آيد تا در اين امر خير که هم ثواب اين جهاني دارد و هم ثواب آخرت ، دستي برسانند و کمکي کنند .
محيط گفتگو کاملا دوستانه است .. و براي شروع افرادي اقدام به نوشتن مي کنند که مدتي طولاني هم را مي شناسند و حرف هيچ يک باعث سوء تعبير ديگري نمي شود . و در ضمن آن قدر هم را مي شناسند که اگر يکي از اين جمع بخواهد با خالي بندي دل ديگري را بدست بياورد ، بلافاصله مچش باز خواهد شد ! :)
خلاصه اينکه حرف بزنيد . هزار نسل سکوت کردند و به جايي نرسيدند . اين نسل حرف بزند شايد گوشه اي از دنيا را گرفت :) حتي اگر آن گوشه ، دل يک يار باشد که به دنيايي مي ارزد ...
اين وبلاگ قرار است محيطي دوستانه باشد براي ابراز نظر خانمها و آقايان فرهيخته و دموکرات درباره چگونگي ادامه يک رابطه . نيتش از انجا شروع شد که يک روز دو تن از اين فرهيختگان هر چه فرياد داشتند بر سر نفر سوم زدند که تازه عاشق شده بود !! آنها بر اين ادعا بودند که اين ره که او مي رود به سمت ترکستان است و بس !بعد از مشاوره با دوستان ، اختلاف نظر زيادي در اين باره مشاهده شد . جمع دو دسته شد با دو نظر کلي . يک گروه موافق با " روش مستي و راستي " و گروه دوم هماهنگ با " روش چشمهايت را باز کن ، لازم شد تقلب کن و در نهايت بازي را طوري برنده - برنده تمام کن که هر دو سوي رابطه مشعوف شوند ! " .
از تمام اينها مهم تر .. :
در ميان مباحثات افراد حاضر در جلسه فهميدند اصل مشکل ادامه رابطه نيست !! بلکه کم دانستن مردان و زنان درباره مکنونات قلبي يکديگر است .. آرزوها و اميالي که هر دو جنس مي خواهند و بنا به عللي که بعد درباره اش حرف خواهيم زد ، درموردش سکوت اختيار مي کنند . اين سکوت باعث فراموش شدن آرزو نمي شود ، فقط در صورت ادامه ، رابطه را با مشکلات جدي و در نهايت فرو پاشي آن روبرو مي سازد .
و ما ! مي خواهيم در اينجا از اين خواستهاي بر زبان نيامده صحبت کنيم . خواستهايي که عرف يا سنت يا خجالت و تعارف ذاتي ايرانيان ، اجازه نمي دهد در حالتي عادي در جامعه مطرح شوند .
در راه نوشتن از همه آقايان و خانمهاي باسليقه دعوت به عمل مي آيد تا در اين امر خير که هم ثواب اين جهاني دارد و هم ثواب آخرت ، دستي برسانند و کمکي کنند .
محيط گفتگو کاملا دوستانه است .. و براي شروع افرادي اقدام به نوشتن مي کنند که مدتي طولاني هم را مي شناسند و حرف هيچ يک باعث سوء تعبير ديگري نمي شود . و در ضمن آن قدر هم را مي شناسند که اگر يکي از اين جمع بخواهد با خالي بندي دل ديگري را بدست بياورد ، بلافاصله مچش باز خواهد شد ! :)
خلاصه اينکه حرف بزنيد . هزار نسل سکوت کردند و به جايي نرسيدند . اين نسل حرف بزند شايد گوشه اي از دنيا را گرفت :) حتي اگر آن گوشه ، دل يک يار باشد که به دنيايي مي ارزد ...
Subscribe to:
Posts (Atom)